مترسک
دوشنبه, ۱۲ مهر ۱۳۹۵، ۱۰:۱۸ ب.ظ
یک بار به مترسکی گفتم لابد از ایستادن در این دشت خلوت خسته شده ای؟
گفت لذت ترساندن عمیق و پایدار است من از آن خسته نمیشوم!
دمی اندیشیدم و گفتم درست است چون که من هم مزه این لذت را چشیده ام
گفت فقط کسانی که تن شان از کاه پر شده باشد این لذت را میشناسند
آنگاه من از پیش او رفتم و ندانستم که منظورش ستایش از من بود یا خوار کردن من
یک سال گذشت و در این مدت مترسک فیلسوف شد
هنگامی که باز از کنار او میگذشتم دیدم دو کلاغ دارند زیر کلاهش لانه میسازند!
پ.ن
ترساندن دیگران شاید در مدت کوتاه لذتی نصیب ما کند اما یادمان باشد کسی را که میترسانیم اگر مقاومت کند تبدیل به یک انسان بزرگ میشود
- ۹۵/۰۷/۱۲